درباره ي پريناز...

پريناز گلم سلام ميخوام از كاراي بامزه ات بنويسم

دختر نازم از وقتي كه به دنيا اومدي با خودت بركت و رحمت و شادي آوردي، خيلي خوش قدم بودي حتي واسه غريبه ها

دختر خوشگلم ميخوام بهت بگم كه عاشقانه دوست دارم و تورو با هيچ چيز توي دنيا عوض نميكنم و به خودم و تو و خداي مهربون قول ميدم كه هر چي در توانم هست براي تو انجام بدم

دختر ناز من از همون روزي كه دنيا اومدي خيلي ناز بودي هركي كه مي اومد ديدنت ميگفت ني نيتون چه فدر خوشگله. بيشتر كسايي كه ميديدنت ميگفتن شبيه مامانتي يعني شبيه من! هنوزم همينو ميگن، ولي شبيه باباتم بودي، نصف نصف! تازه مو هم داشتي،اول موهات سياه بود اما كم كم موهاي سياهت ريخت و موهاي خرمايي درآوردي!!!!!

از همون روز اول تو بيمارستان دستتو گذاشتي تو دهنت و مكيدي، خيلي آروم و ساكت بودي عزيز دلم

وقتي ٥ روزه شدي نافش افتاد!!!!!!!!!!!!

توي ٥ روزگي كف دستت يه خال درآورد،اول كوچيك بود اما كم كم بزرگتر شد! انگار با مداد قهوه اي يه مستطيل كوچيك تو دستت كشيدند!

وقتي دنيا اومدي ناخن داشتي انقد بلند بود و خوشگل كه انگار برات سوهان كشيده بودن! وقتي ١٥ روزه شدي  دايي جونت ناخنتو گرفت

دستاي گل مامان بعضي وقتا عرق ميكنه

وقتي ٤٨ روزه بودي گوشاتو سوراخ كرديم اصلا هم گريه نكردي يه كوچولوي گوچولو

دخترگل من از اول خوش خنده بودي به هر كسي كه نگاهت ميكنه ميخندي الهي قربون خنده هات برم

عسل من وقتي از خواب بيدار ميشي اصلا گريه نميكني انقدر دستتو مك ميزني كه من از صداي ملچ مولوچت از خواب بيدار ميشم،ني ني مظلوم و ساكت من

انقدر همه چيزم ميذاري تو دهنت بهت دندونگير داديم كه لثه هات اذيت نشه

شيشه شير وپستونك هم بلد نيستي بخوري!

وقتي داره خوابت ميبره واسه خودت آواز ميخوني!! اووووو، اوووو

وقتي تلويزيون روشنه خيره ميشي به تلويزيون،اگه نذارمي نگاه كني گريه ميكني!

وقتي ٢ ماه ونيمه شدي كم كم شروع كردي با خودت حرف زدن، الانم هي ميگي إمه، بوو و....

حرف "م" رو زياد ميگي،حتي يه بار خيلي واضح گفتي ماما!!!!!!! (١٣٩٢/٢/٢١)

چند بارم گفتي "ب"، فكر كنم زود حرف بيفتي دخمل نازم

خلاصه كم كم دارهيبزرگ ميشي هر روز يه كار جديد ياد ميگيري ،هر روز يه مدل ميخوابي،هرروز يه صداي جديد در مياري،هر روز لباتو يه مدل ميكنهي، از الان همه چيزو ميگيري دستت ، جغجغه و... همه رو هم ميذاري تو دهنت،دستتو انقدر ميبري تو دهنت كه آخرش حالت تحوع ميگيري

هميشه پشت هم سه تا عطسه ميكني

انقدر با مزه اي كه پدرجونت اسمتو گذاشته بازيگوش

هروقت تعجب ميكني يا ميترسي چشمات گرد ميشه!!!!

الانم داري با چشماي خوشگلت به من نگاه ميكني و سكسكه ميزني....


تاریخ : 17 خرداد 1392 - 05:17 | توسط : مامان پريناز( نازنىن) | بازدید : 741 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

  • سلاااااااااااااااااااااااااام پریناز جونی خودم عزیزم عسلم ماهم جیگرم ... چه خوب که می تونم هرر روز اینجا نگات کنم دســـــــــــــــت مامانت درد نکنه .... خوش اومدی کوچولووووی ناز و دوست داشتنی . دوست دارممم ....
    مرسی نازنین جونم دوست خوبم ... ایشالا همیشه کنار هم شاد و تندرست باشین.... بووووووووووووووووووووووووووووس.........
  • جد بزرگوااااار
    سه شنبه 28 خرداد 1392 - 00:07
    الهی مهرداد فداش شه با این اداهاااااااااااااااااااااااااششش....

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی